هوای تازه


سخن از پچ پچ ترسانی در ظلمت نیست
سخن از روزست و پنجره ی باز
و هوای تازه
و اجاقی که در آن اشیاء بیهوده می سوزند
و زمینی که ز کشتی دیگر ، بارور است

و تولد و تکامل و غرور

سخن از دستان عاشق ماست
که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم
بر فراز شبها ساخته اند .


 

جاودانگی

 

" تمایل شدیدی دارم که شما را برای همیشه دوست بدارم . "

این جمله ی به ظاهر پیش پا افتاده را به دقت بخوان .

از کلمه ی عشق مهم تر ، کلمه های  " همیشه " و " تمایل " است .

 

؟


آیا بال زدن یک پروانه در برزیل

باعث گردبادی در تگزاس می شود... ؟

 

Bitter Moon


عشاق وقتی که احساسشون به نقطه ی اوج خودش می رسه

باید همدیگه رو ترک کنن

نه اینکه منتظر سراشیبی اجتناب ناپذیرش بشن .

 

سبکی تحمل ناپذیر هستی


خیانت کردن از صف خارج شدن است

و به سوی نامعلوم رفتن .

هیچ چیز زیباتر از به سوی نامعلوم رفتن نیست .

 

مصابا


مرد به گوشت اهمیت می دهد  ، سگ به استخوان

با این همه سگ هم گوشت دور استخوان را دوست دارد نه خود آن را .

زن باید یک پارچه گوشت باشد :

نرم ، محرک و تا آنجا که ممکن است محکم .

 

ابن مشغله


دختری که نجابتش را دکان می کند ،

به نجابت و شرافت خودش هیچ ایمان و اعتقادی ندارد .

 

...Mr


وقتی برای بدست آوردن چیزی باید آن را تکدی کنی همین مسئله نشان می دهد

که آن چیز بی ارزش و بی مصرف است.هرچیزی که ارزش و اعتباری دارد خودش را

از معرکه بده و بستان های کثیف دور نگه می دارد.

سفارشی فقط واسه ی مهربون


ما هر چی واسه ی این مهربون می نویسیم قبول نمی کنه که...
واسه همین این دفعه یه سفارشیه سفارشی واسش نوشتم
اونم یه شعر که آزی جونم فقط فقط واسه مهربون گفته
حالا هرکی خواست می تونه حسودی کنه

ای مهربون گر تو نباشی ، نیست در شرکت کسی چون تو
                                                 مهربانی و صبور و با گذشت ، پس همه گوئیم دوست داریم تو
بی تو این روزها ی فرد بر ما تیره بگذرد
                                                      گر تو باشی ما خوشیم و گر نباشی نا خوشیم
گر نبودی کارها را چه کس پایان دهد 
                                                      یا که آن گند های هستی را چه کس سامان دهد
گر کنی تو کم محلی این فرزانه را
                                                     بیشتر ما دوست می داریم کماکان نیز تو را
پس بمانی مهربان ، جاودان و سرخوش
                                                     تا بمانند کارمندان شرکت با دلی خوش

اگر تو همیشه راه باشی...


احساس می کنم
تو
بهانه ی من هستی
بی تو ،
بی نشانه ام از هستی !

اگرتو همیشه راه باشی
من تنها مسافری خواهم بود
که همیشه در راه است.

سوگند


به جز حضور تو
هیچ چیز این جهان ِ بی کرانه را
جدی نگرفته ام...
حتی عشق را!

 

واسه ی مهربون

گاهي وقتها اين که آدمها نمي تونن ، يا حداقل نمي خوان حرفشونو بزنن کلافم مي کنه .
از وقتي يادم مي آد هميشه هر چي که دلم خواسته گفتم ، هر کاري که دلم خواسته کردم ، واسه به دست آوردن يه چيزي هر کاري کردم
داخل پرانتز: ابسولوت با طمع تمشک
بماند که خيلي وقتها هم سرم به باد رفته...
ولي نمي دونم چرا آدمهاي دورو برم انقدر سخت مي گيرن.يه جورايي بر خورد مي کنن
اي واي چرا اينو گفتي ، چرا اين کارو کردي ، يه خورده فکر مي کردي ...
و به اين اطمينان دارم که خودشون از ته دلشون مي خوان که...
اما چرا جرات انجام خیلی کارها رو ندارن نمی دونم

سه روز پيش رفتم بيمارستان ملاقات پسر خالم که تصادف کرده و له شده .
روي تخت خوابيده بود و اصلا نمي تونست حرکت کنه
همون موقع يه سوالي به ذهنم رسيد فقط حس کردم بايد جوابشو بدونم همين.
خاله ها ، پسر خاله ها ، دختر خاله ها ، دايي ها و خيلي هاي ديگه هم خيلي غمگين
بالاسرش وايساده بودن ولي من همش مي خنديدم و سر به سرش مي ذاشتم که همه
از اون حال و هوا در بيان
یهو بلند سوالي که تو ذهنم بود پرسيدم و گفتم: " تو چي جوري جيش مي کني ؟"
اون موقع ديدم قيافه ها همه رنگ به رنگ شد .نمي دونم سوالم که بد نبود اما مي دونم بازم گفته بودن نگاه، از مرد گنده چه سوالي مي پرسه
فهميدم باز هم...
نمي دونم شايد اشتباه مي کنم ولي مي دونم چونکه بايد بدونم ، انجام مي دم
خيلي کارهاي اشتباهي هست که ميدونيم و انجام مي ديم ، خیلی غلط کاریها
خيلي حماقت ها
اگه اشتباهه اينم روش ...
دعا کنید زود تر خوب بشه
یادمه این جور موقع ها آقای برنامه نویس بهم می گفت :"تو اهمیت نده کار خودتو بکن "

امروز اومدم که اين پست رو فقط واسه ي مهربون بنويسم
توي پست "يه سال گذشت" از همه گفتم جز اون
یه جوري هم بهم گفت که مي دونم خيلي ازم ناراحت شده
مهربون ، اون موقع فقط نيومدي به کله ام همين اگه نه مي دونيد که شما رو سفارشي دوست دارم
به خصوص که تو اين يه سال خيلي چيز ها ازتون ياد گرفتم. به خصوص دريم ويور 
نگید دیگه نه ..... 
داخل پرانتز : فکر کنم تو کامنتهاي اين دفعه مهندس و مرجان بيان بگن چرا اسم ما رو ننوشتي
بابا به خدا همه رو دوست دارم .دعوا نکنيد
اين پستم سفارشي فقط واسه شما نوشتم البته به جز اولش رو.
مي دونم نوشتنم خوب نيست ولي ...

 

مهربانی ممنوع !


دست سوزنده مشتاقت را
در نهانخانه جیبت بگذار
تا که مجبور نباشی به کسی دست دهی
خارهایی هستند
که ز سر پنجره ی دوست
با سر انگشتانت می جنگند.

دوستی مسخره است
مهربانی ، ممنوع !
و تو ای دوست ترین

در نهانخانه جیبت بگذار
دست سوزنده مشتاقت را ...

کاش می دانستی ،
که نباید حس کرد
که نباید دل بست

در فضایی که پر از همهمه ی آدمهاست
من گرفتارترین تنهایم
تو گرفتارترین
دل ما بسته ی وابستگی است
قصه ماندن ما
طرح یک خستگی است.

                                               ناهید یوسفی

چهار اصل مهم از اصول زندگی


۱ـ دوست داشتن و دوست داشته شدن علاوه بر لیاقت ، ظرفیت هم می خواد.

۲ـ چپ کردن همیشه دلیلش تند رفتن نیست.شاید مانعی سر راه بوده . 

۳ـ یادت باشه هر عملی یه عکس العملی داره.

۴ـ می خوای دوستتو بشناسی فقط باهاش برو سفر.

 

یه سال گذشت

یه سال پیش با این شعر:

"آنقدر در این شب
سیاه و تار
غرق در تو گشته ام ،
که اگر ، باز بیایی
همه تیرگی شب را
در آئینه چشمم بینی."

آهنگ هستی بدون هیچ مخاطبی متولد شد.

یه سالی می گذره. نوشتن تو این جور موقع ها خیلی واسم سخته ،
یه عالمه حرف دارم ولی نمی دونم کودومو کجا بنویسم .
ولی می دونم همه چی خوب بود . دوستای خیلی خوبی پیدا کردم .
سامره ، غزال ، سعید (از نوع فروتن) ، سامان ، نیما ، حمید داداشی ، نینا ، بهزاد ، آقای سرو صدا،
سعیده ، حامد ، راحیل ، صادق ، عادل ، مانی ، کیوان ، یاشار ، افسانه ، شایا ، دل آرام ، امیر اردلان ، امیر عباس و...

داخل پرانتز: اونهایی که ننوشتم دلیل بر دوست نداشتنشون نیست.
می خواستم همه رو بنویسم صبح می شد .  

دوستهای وب لاگیه مهربونم ،
بهزاد ، آرام ، مهدی ،  الیاس ، سرپیکو ، ایمان ، باران ، Rover و ...
که همیشه با نوشته هاشون بهم می فهموندند که "منم هنوز هستم."

تو این یه سال اتفاقای زیادی واسم افتاد
تو محیط کار ، از جمله عروسیه رئیسمون که خاطره خیلی خوبی واسه هممون گذاشت
همکارا و دوستای خوبی پیدا کردم
اینم واسه آزی جونم
زینب جون حسودیت نشه اینم مال تو
بماند که اون برنامه نویسی از نوع دیگر (ملقب به کچل ) خیلی اذیتمون کرد

تو زندگیم هم ،خاطره های خوبی اومدند که حتی یه یاد کوچولو از اونها آدمو دیوونه می کنه

همین که بودم و دوستهای خوبم همیشه باهام بودن واسم بسه

دوستتون دارم

آنقدر در این شب
سیاه و تار
غرق در تو گشته ام ،
که اگر...

راستی ، هیچ می دونی بهشت هم برای تو کوچیکه...


بی راهه رفته بودم ،
آن شب !
دستم را گرفته بود و می کشید !
زین بعد همه عمرم را
بی راهه خواهم رفت !

منبع : حریق باد


در شط رنجها
کندوی خاطرات زهری و پرنيش :
یعنی کیش !
و فریب عشق ها وقتی که بر تو می شود اثبات:
یعنی مات !

نمادهاى اسطوره اى و روانشناسى زنان


از اونجایی که به اسطوره های یونان خیلی علاقه دارم یه چیزی واستون گذاشتم که حالشو ببرین.
برید ببینید از کودوم دسته اید ؟

البته فقط خانمها
شایدم یه خورده گیج بشید

راستی من جزء کودوم میشم؟

 هرا : زنى كه بدون مرد و داشتن رابطه اى جدى و متعهدانه خود را ناقص مى بيند، اينها از سن كم وارد ارتباط مى شوند و بشدت به خيانت و بى وفايى حساسند.زنانى هستند كه تا شوهر نكنند، احساس مى كنند كه نقصى بزرگ در زندگى خود دارند. اين دسته از زنان به همسر خود وابسته هستند .

آتنا : دخترى كه عاشق پدرش است و مدافع حقوق بابا در خانه، بسيار درس خوان و اهل تلاش و علاقه مند به همآوردى با مردان در پستهاى مديريتى و مشاورتى. بسيار تيزبين و داراى قدرت عاقله قوى. مشاور قدرتمند مردان موفق و مديران ارشد.

 آرتميس : زنانى هستند كه انگار بايد مرد مى شدند، همواره در جدال با ظلمهاى دنياى مردانه كه در حق زنان و كودكان مى شود هستند. دخترى را مى بينيد كه اهل ورزش و فعاليت و كار است و كمتر مردى مى تواند به مرزهاى او تجاوز كند و به طبيعت وحش عشق مى ورزد.

هِستيا : زنانى هستند كه بدون نياز به مردان كانون زندگى را گرم نگه مى دارند و روحى وسيع دارند و معمولاً معلمين خوبى براى پاكى و اخلاقند، زنانى هستند كه در صورت رشد و محيط خوب، به استادانى معنوى مبدل مى گردند و آتش عشق الهى را روشن نگه مى دارند.

پرسفون : دخترى كه كاملاً معصوم و با چشم بسته وارد ارتباط با كسانى مى شود كه معصوميت او را مى ربايند و روح او را مورد تجاوز قرار مى دهند و او هميشه در معرض افسردگى و ترس از رابطه با مردان است و به دنبال معصوميت از دست رفته خود مى باشد .

آفروديت : مرد يا زنى هست كه بيشتر قصد دلفريبى و عرضه زيباييهاى خود را دارد.

ديميتر : كسانى هستند كه بيشتر قدرتهاى مادرانه و سرپرستى از نزديكان خود را زندگى مى كنند و حتى اگر ازدواج هم كنند، به نوعى براى همسر خود مادرى مى كنند و ابزار رشد او را بدون در نظر گرفتن نيازهاى عمده خود فراهم مى كنند

بی تو دل گم می شه تو شب ....

 
نام تو مرا مست مي کند
بهتر از شراب ،
بهتر از تمام شعرهاي ناب!
نام تو ، اگر چه بهترين سرود زندگي است
من تو را به خلوت خدائي خيال خود:
بهترين بهترين من" خطاب مي کنم .
 

بی تو بودن

بی تو بودن کار من نیست
تا دلت نرفته برگرد
ما که راهمون یکی بود
چرا جاده ما رو گم کرد

بغض تو با گریه ی من
با شکستن وا نمی شه
تا تو دستامو نگیری
گم شدن پیدا نمی شه

جاده ها رو با خیالم
رج بزن پای پیاده
فکر تنها بودن تو
واسه هر دومون زیاده...

ما رو با هم آرزو کن
با تو من تمام دنیام

فصل بی پایان


در تولد دوباره فصلهای تنت ،
نفس گرم مرا دیدی
                  ترسیدی
دست پر مهر و پر از خستگیت را
                  پس کشیدی .

تو که می دانستی
چشمانم ستایشگر روحت بودند.

حالا
گوش من پر است از تصویر پر فریب چشمان بی رنگت
و لبم پر ز شنیده های بی حرفت.

تنت پر بهار باد
روحت پر آواز .

برای دوست خوبم سهند


همیشه ما آدمها فکر می کنیم لحظه های خوشیمون رو اونهایی که خیلی دوستشون داریم
واسمون می سازند.
اما حالا فهمیدم
می شه لحظه های خوشی داشت
حتی با کسی که هیچ احساسی بهش نداری
حتی با کسی واست فقط یه دوسته
حتی با کسی که از جنس خودت می بینیش
کافیه حلقه مهربونی دورت انداخته باشی
همین.

<p align=left  style="padding-left:10px;font-size:16px"> Viva Forever </P>

Do you still remember, how we used to be,
Feeling together, believe in whatever,
My love has said to me,
Both of us were dreamers,
Young love in the sun,
Tell like my saviour, my spirit I gave you,
We'd only just begun,

Viva forever, I'll be waiting,
Everlasting like the sun,
Live forever, for the moment,
Ever searching for the sun,

Yes I still remember, every whispered word,
The touch of your skin, giving life from within,
Like a love song never heard,
Slipping through our fingers, like the sands of time,
Promises made every memory saved,
Have reflections in my mind,

Viva forever, I'll be waiting,
Everlasting like the sun,
Live forever, for the moment,
Ever searching for the sun,

But we're all alone now, was it just a dream,
Feelings unfold, they will never be sold,
And the secrets safe with me,

ژوزه ساراماگو


وقتی می تونی ببینی ،
نگاه کن
وقتی می تونی نگاه کنی ،
رعایت کن.


                                                             

فاصله


زیر خاک زمین ،
یاد آوری دردهای بی درمان
تو یه گوشه ی دور دنیا ...

افسوس
فاصله تا بی نهایت
دست نامهربانِ مرا ، از تو دور کرد.

 

بالاخره یه چیزی اومد به کله م

ایمان ِ من
به خبر باز آمدنت
از قاصدک بود ،

و تو نمی دانستی
لحظه ی حال فردا
مثل گذشته ی امروز نیست .

از "نهج البلاغه"


آرام باش ، توکل کن ، تفکر کن .
آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو
دست به کار شده

اصفهانی خونده...

من از پشت شبهای بی خاطره
من از پشت زندان غم آمدم
من از آرزو های دور و دراز
من از خواب چشمان غم آمدم

تو تعبیر رویای نادیده ای
تو نوری که بر سایه تابیده ای
تو یک آسمان بخشش بی طلب
تو بر خاک تردید باریده ای

مرا با نگاهت به رویا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر...

بگو کجایی

به سوی تو ، به شوق روی تو
به طرف کوی تو ، سپیده دم آیم
مگر تو را جویم
بگو کجائی؟

نشان تو ، گه از زمین
گاهی ،  ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا ، ره تو می پویم.

کِی رود رخ ماهت از نظرم
به غیر نامت ،کِی نام دگر ببرم.
اگر تو را جویم
حدیث دل گویم
بگو کجائی . . .


                                                  "عبدالله الفت"

سیاه مست

با طعم گس دست هایت
همیشه سیاه مست می شوم
من تمام خدا را به گریه نشستم.

در کسوف چشم هایت
حس آینه می دهد
به عریانی قدیسه ی بی پناه.

بگو ، بگو با من چند فصل مانده تا برایت بمیرم
همیشه وقتی طعم عشقت می رسد
که برگ های پائیزی ، میلاد باد را به سوگ نشسته اند.

                                                                            
                                                                            " آرزو "